English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1000 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
see that he does it U مراقبت کنید که ان کار راانجام دهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Be a good chap(fellow)and do it. U جان من اینکار راانجام بد ؟
chandler U فردی که تدارکات کشتی راانجام میدهد
repeat U بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
repeats U بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
freighters U فرد یا شرکتی که حمل کالا راانجام میدهد
freighter U فرد یا شرکتی که حمل کالا راانجام میدهد
To do something prefunctorily. U برای رفع تکلیف ( از سر باز کردن ) کاری راانجام دادن
adds U اضافه کنید زیاد کنید
add U اضافه کنید زیاد کنید
adding U اضافه کنید زیاد کنید
circular scanning U مراقبت دایرهای منطقه تجسس و مراقبت دایرهای
prescan U خصوصیت بیشتر اسکنرهای مسط ح که اسکن سریع و با realution کم انجام می دهند تا نمونه اصلی را مجدد بررسی کنید یا ناحیهای که باید بهتر اسکن شود مشخص کنید
To do something hurriedly. U تند تند کاری راانجام دادن
vigilance U مراقبت
ovservation U مراقبت
watchfulness U مراقبت
eyesight U مراقبت
tendance U مراقبت
watchful U مراقبت
care U مراقبت
counter surveillance U ضد مراقبت
cared U مراقبت
cares U مراقبت
espial U مراقبت
surveillance U مراقبت
unattended U بی مراقبت
sea surveillance U مراقبت دریایی
to llok U مراقبت کردن
ensures U مراقبت کردن در
watch tower U برج مراقبت
control towers U برج مراقبت
day care U مراقبت در روز
ensuring U مراقبت کردن در
insures U مراقبت کردن در
insuring U مراقبت کردن در
watch U مراقبت کردن
watched U مراقبت کردن
air search U مراقبت هوایی
air surveillance U مراقبت هوایی
animadversion U مراقبت مشاهده
area monitoring U مراقبت منطقهای
listening watch U مراقبت به گوش
care of supplies U مراقبت اماد
combat surveillance U مراقبت رزمی
helical scanning U مراقبت مارپیچی
acoustical surveillance U مراقبت صوتی
watchtowers U برج مراقبت
to see to it U مراقبت کردن
watches U مراقبت کردن
to see after U مراقبت کردن
watching U مراقبت کردن
see to it U مراقبت کردن
residential care U مراقبت پناهگاهی
Medicare U مراقبت پزشکی
watchtower U برج مراقبت
ground surveillance U مراقبت زمینی
ensured U مراقبت کردن در
due care U مراقبت کافی
ensure U مراقبت کردن در
search U مراقبت کردن از زمین
overwatch U مراقبت از حرکت بااتش
radar beacon U برج مراقبت رادار
radar scan U مراقبت بوسیله رادار
attendance U ملازمت مراقبت رسیدگی
searchingly U مراقبت کردن از زمین
searches U مراقبت کردن از زمین
searched U مراقبت کردن از زمین
attendances U ملازمت مراقبت رسیدگی
airborne beacon U برج مراقبت هوابرد
double up U مراقبت از مهاجم با دو مدافع
harbor control tower U برج مراقبت بندر
care U محافظت کردن مراقبت
cared U محافظت کردن مراقبت
cares U محافظت کردن مراقبت
surveillance U دیدبانی و مراقبت از منطقه
care and handling U مراقبت و دستکاری وسایل
to ensure something U مراقبت کردن در [چیزی]
area monitoring U مراقبت کردن از منطقه
air beacon U برج مراقبت پایگاه
maintain U به خوبی مراقبت شده
maintained U به خوبی مراقبت شده
maintains U به خوبی مراقبت شده
surveillant U مراقبت کننده دیدبان
vigilance U مراقبت به گوش بودن
under one's wing <idiom> U تحت مراقبت کسی
unattended operation U هملکرد مراقبت نشده
stake-out U محل تحت مراقبت
lookouts U مراقبت عمل پاییدن
sector of search U منطقه مراقبت رادار
lookout U مراقبت عمل پاییدن
stake-outs U محل تحت مراقبت
unattended ground sensor U رادار مراقبت زمینی خودکار
aspect U رادار مراقبت هوایی و ضدزیردریایی
picketed U نرده کشیدن مراقبت کردن
pickets U نرده کشیدن مراقبت کردن
aspects U رادار مراقبت هوایی و ضدزیردریایی
security monitoring U نظارت یا مراقبت تامینی یاحفافتی
up to someone to do something <idiom> U مسئولیت مراقبت از چیزی را داشتن
picket U نرده کشیدن مراقبت کردن
slap together <idiom> U به عجله وبی مراقبت واداشتن
maintain watch U مراقبت دایمی از پیام یک فرستنده رادیویی
turn over <idiom> U به کسی برای مراقبت با استفاده سپردن
snow under <idiom> U قبول چیزی که نمیتوان از آن مراقبت کرد
spiral scanning U مراقبت و تجسس منطقه به طور مارپیچی
overwatch U مراقبت کردن پوشاندن حرکت یکانهای دیگربا اتش
chaperon U زن شوهر دار یا کاملی که ازدختر جوانی مراقبت میکند
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] U آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
zmarker beacon U برج مراقبت نشان دهنده محل فرودگاه به هواپیماها
instrument landing U فرود با استفاده ازدستگاههای کنترل هواپیما وبرج مراقبت
ease off U شل کنید
say no more U بس کنید
fan marker U نوعی برج مراقبت مخابراتی که تشعشعات امواج ان به صورت دایره قائم است
primage U اضافه کرایهای که به خاطر مراقبت در بارگیری و تخلیه به ناخدای کشتی داده میشود
Creches U [جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
keep at it U مداومت کنید
hold hard U صبر کنید
give it a wipe U انراخشک کنید
hurry up U عجله کنید
have patience with me U با من حوصله کنید
i say U نگاه کنید
wait a second U تامل کنید
push the door to U در راپیش کنید
oyez U توجه کنید
oyez U گوش کنید
make a hurry U عجله کنید
recive U مصرف کنید
move out U حرکت کنید
Turn (let) the dog loose. U سگ راباز کنید
leontief table U نگاه کنید به :
vide infara U را نگاه کنید
into a ball U نخ راگلوله کنید
cautions U توجه کنید
supposes U فرض کنید
attention to orders U توجه کنید
cautioning U توجه کنید
accelerando کم کم تند کنید
deleting U حذف کنید
deleted U حذف کنید
delete U حذف کنید
caution U توجه کنید
cautioned U توجه کنید
supposing U فرض کنید
suppose U فرض کنید
repeat U تکرار کنید
dele U پاک کنید
repeats U تکرار کنید
deletes U حذف کنید
stack arms U تفنگها راچاتمه کنید
supra U ببالا نگاه کنید
shift colors U پرچم را تعویض کنید
Please check the water. لطفا آب را کنترل کنید.
single file U به ستون یک حرکت کنید
she your profit with him U سودخودرابا اوتقسیم کنید
KEEP LEFT U از سمت چپ حرکت کنید.
chain U مراجعه کنید به CATENA
Do you agree that … U آیا تصدیق می کنید که …
trail U هدف را تعقیب کنید
trailed U هدف را تعقیب کنید
NB U خوب دقت کنید
sus.per coll U حلق اویزش کنید
Please check the ... لطفا ... را کنترل کنید.
open U مروحه را باز کنید
wait a minute U یک دقیقه صبر کنید
opens U مروحه را باز کنید
you do me injustice U در باره من بی عدالتی می کنید
Cash is in short supply these days . U از حقوق ماهانه ام کم کنید
trails U هدف را تعقیب کنید
wait a second U یک خرده صبر کنید
wait a second U اندکی صبر کنید
wait a minute U اندکی صبر کنید
opened U مروحه را باز کنید
wait a little U کمی صبر کنید
trailing U هدف را تعقیب کنید
Please behave yourself . Please be courteous. U ادب را رعایت کنید
Turn the water tap on . U شیر آب را باز کنید
chains U مراجعه کنید به CATENA
try and came U کوشش کنید که بیائید
Full tank, please. لطفا باک را پر کنید.
do good to others U بدیگران نیکی کنید
off with his head U سرش را از تن جدا کنید
When will you depart? U کی شما حرکت می کنید؟
maydays U خطر کمک کنید
observe silence U سکوت را رعایت کنید
mayday U خطر کمک کنید
avast U ایست توقف کنید
infile U به ستون دو حرکت کنید
cease engagement U درگیری را قطع کنید
check firing U عناصرتیر را بررسی کنید
Refer (turn over) to page 110. U به صفحه 110مراجعه کنید
continue your studies U تحصیلات خودرادنبال کنید
I won't be talked into it! U من را نمیتوانید متقاعد کنید!
out with him U اورا بیرون کنید
drop track U تعقیب را قطع کنید
record as target U اماج را ثبت کنید
Notice the details! U توجه کنید به جزییات !
Can you find your way out? U راهتان را به خارج می توانیدپیدا کنید ؟
He helped me for my fathers sake. U بخاطر پدرم به من کمک کنید
Please heat up my food. U لطفا" غذایم را داغ کنید
Wont you have sweets (candies) U شیرینی میل نمی کنید ؟
Which bank do you bank with? U با کدام بانک کار می کنید؟
Recent search history Forum search
1 In this step that is all information in our hand, you are kindly requested to quote based on rough estimate price in this step.
2مهرآسا
1ICR
1معنی لغوی کیسینگ در رشته مهندسی آب چیست؟
1The more you care
1This clause summarizes general aspects on AT commands and issues related to them. For further information, refer to ITU-T Recommendation V.25ter
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1What is the meaning of shahneh (شحنه یا داروغه) in farsi ?
1confinement factor
1A donkey was lame so the man leading him was mocked for not using him,so he rode the donkey and was told he was cruel for riding a lame donkey.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com